سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

من مرتضی رویتوند‌‌‌ هستم. نویسنده و روزنامه‌نگار. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی. سال‌هاست داستان می‌نویسم. بیشتر طنز و بیشتر برای روزنامه‌ها. چند فیلم کوتاه هم ساخته ام البته به صورت کاملا تجربی.  

چندین جایزه هم در زمینه نویسندگی دارم.

سه کتاب هم تا حالا منتشر کرده‌ام:
بی‌حوصلگی (داستانک)
صندلی شماره هفتصدوپنجاه‌وپنج (شعر مینیمال)
زرافه‌بودن یا زرافه‌نبودن؟ (یادداشت‌های طنز)

هر چه فکر کردم بیشتر از این نمی‌دانم از خودم چه بگویم. انگار همه من در نوشته‌های من است.

جنگ تراپیست‌ها!

‌پژمان جوانی بود بیست و چند ساله. او در یک روز معمولی عاشق پانته‌آ شد و خیلی زود عشقش را به پانته‌آ ابراز کرد. پانته‌آ هم از پژمان بدش نمی‌آمد

ادامه مطلب »

فقط چند متر طناب

از خانه بیرون آمد. کمی به اطراف نگاه کرد. حوصله هیچ‌کس و هیچ‌چیز را نداشت. کمی در پارک قدم زد. دیگر توان کاری را نداشت. تصمیمش را گرفت. همین‌طور که

ادامه مطلب »

او که همه را نقد می‌کرد‌

از خواب بیدار شد. خواب بدی دیده بود، چیزی از خواب یادش نبود اما می‌دانست خواب بدی بوده است؛ پس خوابش را نقد کرد: «می‌توانست بهتر باشد!» سر سفره صبحانه

ادامه مطلب »

جایی برای دایناسورها

تقریبا کار نوح تمام شده بود. پس از چند ماه تلاش، سرانجام کشتی آماده شده بود. به گفته نوح قرار بود طوفانی بیاید و همه دنیا را آب ببرد. نوح

ادامه مطلب »

یک شهر و آدم‌هایی خاص

در زمان‌هایی دور و در شهری دورافتاده، شخصی مهربان و مردم‌دوست، شهردار شهر شد. قد این شهردار حدود یک متر و شصت سانتیمتر بود. او مشکلی در زندگی و مدیریتش

ادامه مطلب »