سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

بیایید شهر را اداره کنیم

توجه: در این یادداشت هرگونه شباهت‌ نام‌ها و مکان‌ها و رخدادها کاملا تصادفی ا‌ست.
جلسه رسمی شورای شهر، شهری دور در زمانی دور. جلسه شماره هفتصدوهشتادوپنجم. اعضای شورا در حال صحبت بودند. رئیس شورا در بالای جلسه نشسته بود؛ تعدادی پرونده در مقابلش. عینکش را به چشمانش زد، به یکباره رو به اعضا کرد: خب دوستان، طبق آخرین اطلاعات، این پرونده قرار شده زمین خیابان میرزاده شمالی تغییر کاربری داده بشه، نظر شما در این رابطه چیست؟ 
قهرمان سابق تکواندو از جایش بلند شد و با صدای بلند گفت: من مخالفم! به نظر من این تاتامی… ببخشید زمین، برای فن‌زدن کوچیکه! از نظر من باید باغ باقی بمونه! 
رئیس شورای شهر با لبخندی او را دعوت به نشستن کرد. داور بازنشسته فوتبال، عضو کنونی شورای شهر، درحالی‌که با خودکارش بازی می‌کرد، گفت: این زمین آفسایده! به نظر من، ما به‌عنوان یک «سوییپر» باید کمی جلوتر از دیگران باشیم و تصمیم خوبی بگیریم. نفر بعدی، عضوی چهارشانه با گوش‌هایی شکسته بود. ببینید دوستان، فن «فیتو» در این پرونده کاربرد داره. ما باید خاطیان را ضربه‌فنی کنیم. من خودم در جام‌جهانی، تو این موقعیت قرار گرفتم و با یک فن فیتو حریفم رو ضربه کردم! 
خواننده سابق و عضو شورای شهر، کمی صندلی‌اش را جابه‌جا کرد، میکروفنش را صاف و شروع به آوازخواندن کرد، آوازی دشتی. آوازش چند دقیقه‌ای طول کشید و با پایانش، همه او را تشویق کردند. خواننده، سپس با لبخندی گفت: ببینید چقدر آواز دشتی خوبه؟ اصلا دشت خوبه. باغ خوبه. اجازه بدید باغ و دشت باقی بمونه. خواننده سابق موسیقی پاپ هم عضو دیگر شورای شهر بود و با پوزخندی گفت: دشتی چیه دوست من! الان کی دیگه دشتی گوشی میده؟ آقا فقط موسیقی پاپ! به نظرم تغییر کاربری لازمه! 
آقایان خانم‌ها من مخالفم! در اون باغ ممکنه آتش‌سوزی بشه. تغییر کاربری بدیم! رئیس سابق آتش‌نشانی بود که با صدای بلند نظر خود را بیان کرد. عضوی از شورا هم که کمی اضافه وزن داشت با صدایی دورگه گفت: شما فکر کردید چقدر میوه‌های اون باغ وقتی تو جعبه قرار بگیرند، سنگین هستند؟! کی میخواد اونا را جابه‌جا کنه؟ در المپیک که بودم، واقعا بعضی وزنه‌ها سنگین بود. فقط من می‌دونم وزنه سنگین یعنی چی! 
گ. سین هم بی‌تفاوت به نظر دیگران گفت: آقا چه‌ کاریه! حالا بذاریم یه گوشه، یه روزی به درد می‌خوره! 
رئیس شورا درحالی‌که پرونده روی میزش را می‌بست، گفت: خب دوستان گویا به نتیجه نرسیدیم. در جلسه بعدی رأی‌گیری… 
عضوی از شورا که رئیس انجمن دفاع از حقوق درختان هم بود، به میان حرفش پرید و گفت: لطفا رأی‌گیری الکترونیک باشه. رأی‌گیری کاغذی باعث اسراف در کاغذ میشه. شما هیچ می‌دونید برای یه برگه کاغذ چند تا درخت باید قطع بشه؟! 
عضو دیگری دستش را روی میز کوبید: من مخالفم! در رأی‌گیری الکترونیک احتمال تقلب هست! و همان‌طور همه اعضا در مورد چگونگی رأی‌گیری نظر خود را ارائه داند تا آنکه سرانجام رئیس شورا به غائله خاتمه داد: پس دوستان عزیز، جلسه بعدی در‌مورد چگونگی رأی‌گیری بحث می‌کنیم. پرونده تغییر کاربری هم به‌دلیل ازدحام کاری، موکول میشه به جلسه ماه آینده. پایان جلسه.

مرتضی رویتوند
روزنامه وقایع اتفاقیه

گزیده ای از نوشته ها

پیامکی که سرنوشت را تغییر نداد…!

نیما و مریم بسیار همدیگر را دوست داشتند و قرار ازدواج گذشته بودند. آن دو بسیار با هم تفاهم داشتند و خوشبختی بین آن‌ها جاری

دستان پینه‌بسته، شهر بی‌رحم

اوستا حمید، علی آقا، مشدی نعمت، حامد کاشی‌کار، رحمان و چندین نفر دیگر در دور میدان ایستاده‌اند و منتظر. یکی استاد بنایی است و یکی