در هر کشور رییسجمهور نقش مهمی دارد، یعنی این جایگاه میتواند یک کشور را از فرش به عرش برساند و اگر مردم بدشانس باشند حتما این قدرت را دارد که همان کشور را از عرش به فرش برساند! حالا ما عرش خاصی هم نبودیم اما هر چه بود امید که داشتیم. رییسجمهور محبوب سابق با همین شعار امید، آمد و آنقدر خوب و متشخص و امیدوار بود که گفتیم این یکی آرش است و آمده تا ایرانی دیگر بسازد. خوشحال بودیم، او انتخاب شد، به قول خودش حقوقدان بود. خوشتیپ بود، رنگ ریشش هم چشمنواز بود و البته خیلی خوب حرف میزد. آنقدر خوب بود که قاپ بسیاری از هنرمندان را هم دزدید. بیشتر ما مردم منتظر معجزه او بودیم. رییسجمهور قبلی کار خودش را کرده بود و امید را کشته بود و حالا نوبت این یکی بود تا امید را زنده کند. کشور امیدوار بود، مردم لبخند میزدند. سال اول توقعی نداشتیم و گفتیم تا بیاید متوجه شرایط شود زمان میبرد… نیاز به شرح هفت سال بعد نیست که تکرار همه مکررات تلخ است … گرانی، فقر، اختلاس، خشکسالی، تورم و بسیاری از مشکلاتی که به عقل جن هم نمیرسد؛ همه را تجربه کردیم… و این بیخاصیتترین نوشته من در تمام زندگیام است. هر آنچه همه میدانستند را گفتم… رییسجمهور جدید از شما میخواهیم به فکر مردم باشید… همین! پینوشت: وقتی خانم همسایه فرزند خردسالش را برای چند ساعت مراقبت به ما میسپارد ما هر لحظه چهارچشمی مراقبش هستیم، چطور ممکن است سرنوشت کشوری را به یکی بسپارند و او بیتفاوت باشد؟!
روزنامه ولایت – اردیبهشت ۱۴۰۰