سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

شبکه‌های تلویزیون، از دیروز تا امروز

شما یادتان نمی‌آید اما نگارنده به یاد دارد که در گذشته ما فقط دو شبکه تلویزیونی داشتیم. شبکه یک و شبکه دو. تقریبا زمانی که همه تلویزیون‌ها سیاه‌ و‌ سفید بودند همین دو شبکه تلویویزیونی و رادیو، تنها سرگرمی ما بودند. طبیعتا ساعات زیادی، یا تلویزیون برنامه نداشت یا برفک بود و یا آنتن ما مشکل داشت. می‌رسیدیم به چند ساعت برنامه که بد نبودند. چند کارتون، چند سریال، ساعت خوش، مسابقه هفته و چند مورد هم مستند راز بقا. مثلا کارتون سرندیپیتی، چوبین، بامزی و یا سریال‌های گل پامچال، بوعلی‌سینا، جنگجویان کوهستان. این‌ها را گفتم تا بدانید همان برنامه‌های کم هم تقریبا کیفیت داشتند اما حالا چه؟تقریبا هر شبکه یک برنامه گفت‌وگو محور دارد با یک کارشناس طب و یا تغذیه. سوالی که اینجا مطرح می‌شود آن است که مگر هر انسان چند کیلو کبد دارد که نیاز است ما این همه در مورد کبد چرب اطلاعات داشته باشیم؟ و یا آنکه موضوع همه سریال‌ها ازدواجی است با تعدادی بازیگر ثابت. مثلا بازیگری در یک سریال یک جوان عاشق‌پیشه است و در سریال دیگر یک پیرمرد کلاسیک و در سریالی دیگر نقش یک صندلی را بازی می‌کند! از حق نگذریم فوتبال‌های خارجی جذاب است که ما نقشی در جذابیتشان نداریم! خدا را شکر در دوران پسا استند آپ‌ کمدی هستیم و اگر نه هر شبکه یک مسابقه استند آپ‌ کمدی برگزار می‌کرد! بقیه ساعات این همه شبکه هم حتما باید با تکرار همین‌ها و بازپخش سریال‌های قدیمی پر شوند! این‌ها به کنار، از شبکه نمایش خانگی چه بگویم! ما تقریبا نزدیک به بیست برنامه داریم که یک مجری و یا نامجری یک بازیگر را می‌آورد و از او سوالا‌ت چالشی می‌پرسد. خدا وکیلی ما دیگر می‌دانیم که اگر از بازیگری معروف بپرسید حال تئاتر و سینما چطور است او سری به علامت تاسف تکان می‌دهد و با صدایی بغض‌آلود می‌گوید خوب نیست. و می‌دانیم در سینما باند بازی است. فساد هم کلید واژه برخی از بازیگران است. باور کنید پرتاب دارت بازیگران برای ما جالب نیست! اگر بود مسابقات آن را از شبکه ورزش می‌دیدیم! بدیهی‌ست آواز خواندن بازیگران هم جذابیت ندارد. تست بازیگری هم نخ‌نما شده است. در مورد سریال‌های این شبکه هم خودتان بهتر می‌دانید که تعداد آن‌ها ما را به این جمله نزدیک می‌کند که هر ایرانی یک سریال عاشقانه! به دور از آنکه نگارنده به نوستالژی علاقه دارد و یا بدبین است یک بار با دقت بیشتری به برنامه‌های شبکه‌های موجود دقت کنید!

روزنامه ولایت – خرداد ۱۴۰۰

گزیده ای از نوشته ها

پیامکی که سرنوشت را تغییر نداد…!

نیما و مریم بسیار همدیگر را دوست داشتند و قرار ازدواج گذشته بودند. آن دو بسیار با هم تفاهم داشتند و خوشبختی بین آن‌ها جاری

دستان پینه‌بسته، شهر بی‌رحم

اوستا حمید، علی آقا، مشدی نعمت، حامد کاشی‌کار، رحمان و چندین نفر دیگر در دور میدان ایستاده‌اند و منتظر. یکی استاد بنایی است و یکی