چند ساعت اینستاگرام و واتساپ قطع شد؛ در مورد واتساپ که اعتراضی وجود نداشت چرا که این بنده خدا اصلا محبوبیت ندارد و بیشتر شبیه یک لکه ننگ در دامن فضای مجازی است که اگر نبود ظلم بر تلگرام، واتساپ هرگز فرصتی برای خودنمایی پیدا نمیکرد. اما اینستاگرام که قطع شد جز برای آن افرادی که اینستاگرام برایشان محل شغلشان بود و طبیعتا از قطعی اینستاگرام نگران بودند، برای کاربرانی دیگر، به گونهای دیگر جلوه کرد… آقای واو.سین که از واینرهای معروف بود دوربین موبایلش را روشن کرد چیزهایی در مقابل دوربین گفت. چیزهایی که قرار بود طنز و کمدی باشد. اینستاگرام قطع بود و نتوانست چیزی منتشر کند. در مقابل آینه ایستاد و همان جملات را بیان کرد. اصلا خندهاش نگرفت. چند بار تکرار کرد و هر بار بیشتر خودش را غیر قابل تحمل میدید. آینه را شکست و منتظر وصلشدن اینستاگرام شد. خانم سین.شین بازیگر سینما بود و چندین هزار فالوئر داشت. در هنگام قطعی اینستاگرام خواست از فقر بنویسد. یاد همسایه طبقه بالاییشان افتاد که خیلی پولدار بود. چند خط نوشت و نتوانست منتشرش کند. اینبار چیزی از فقر نتوانست بگوید اما همسایهاش توانسته بود بیشتر پولدار شود. آقای عین.ز به مهمانی رفته بود. تقریبا شصت و سه عکس آماده کرده بود که آنها را منتشر کند و با زبان بیزبانی بگوید که در یک مهمانی لاکچری بوده است. اینستاگرام قطع بود. به عکسهایش نگاه کرد و خیلی زود آنها را پاک کرد. خانم قاف.نون میخواست چند جمله فلسفی منتشر کند اما نتوانست به صفحه مورد علاقهاش، «فلسفه مثل آب خوردن»، دسترسی پیدا کند. پس مخاطبانش از آموختن فلسفه محروم شدند. آقای کاف.سین یک متن عاشقانه آماده کرده بود که برای سی و نه دختر با جمالات بفرستد. اینستاگرام قطع بود و او تنها ماند. چند نفر هم خودشان را آماده کرده بودند که به بهانه ازدواج فلان بازیگر به صفحههای مختلف بروند و ناسزا بگویند که به دلیل قطعی اینستاگرام برنامهشان نافرجام ماند.
روزنامه ولایت – مهر ۱۴۰۰