سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

فهرست نوشته ها

خانه‌‌ای که خانه آن‌ها نیست

جزیره‌ای در دوردست قرار دارد؛ یک جایی در میانه اقیانوس. نام اقیانوس را کسی نمی‌داند. مردمانی در آن زندگی می‌کنند. همه یا چمدانی در دست دارند که نشان از سفری تازه است و یا عکسی قدیمی بر روی دیوار خانه‌شان است که یادآور سفری در گذشته است. موهای همه خاکستری

ادامه مطلب »

شاهین در پی اعتیاد

شاهین اصلا معتاد نبود. او یک دانشجوی خوب و سربه‌زیری بود و میانه‌ای با سیگار نداشت چه برسد به دود و دم. اصلا قیافه‌اش هم به معتادشدن نمی‌خورد. ترم اول دانشگاه، دوستش که در ذات یک دوست ناباب بود به او یک سیگار کلاسیک (از آن کوچک‌ها که شاهین چند

ادامه مطلب »

ماجرای کشور «ی»

در زمان‌هایی دور کشوری بود به نام «شادمانی» که از نعمت‌های خدا چیزی کم نداشت. کشوری وسیع و ثروتمند با مردمانی مهربان. اما آن کشور به ناگاه دچار بداقبالی شد. بزرگان کشور دور هم جمع شدند و فکر کردند نام این کشور کمی طولانی ا‌ست. برای همین تصمیم گرفتند «شین»

ادامه مطلب »

جلسه که بود و چه کرد؟

شاید فکر کنید جلسه همان مفهوم دور هم جمع شدن و صحبت‌ کردن در مورد موضوعی خاص و رسیدن به یک نتیجه مشخص است، اما این معنی سطحی جلسه است. جلسه یک مفهوم پیچیده، چند بُعدی و جهان‌شمول است. در برخی مواقع همین جلسه به ظاهر ساده می‌تواند باعث پیشرفت

ادامه مطلب »

۱۰ پند سیاسی!

سیاست‌مداری کهنه‌کار در روزی که در بستر بود و پارچه‌ای نمناک بر پیشانی‌اش بود و نشان می‌داد تب دارد، فرزندش را صدا کرد و گفت: «بیا فرزندم در باب سیاست تو را ۱۰ پند دهم» فرزندش چند چوب خشک آورد تا پدرش آنها را بشکند؛ اما پدرش عصبانی شد و

ادامه مطلب »

برنامه‌ریزی برای یک زندگی بهتر

آدم برنامه‌ریزی بود؛ یعنی بین اطرافیان به اینکه بسیار خوب برنامه‌ریزی می‌کند شهره بود. همه کارهای او بر اساس یک برنامه از پیش تعیین‌شده بود. امروز هم یکی از روزهای برنامه‌ریزی‌ شده‌ی او بود. چشمانش را باز کرد، نیاز به دیدن ساعت نبود؛ در طی همه سال‌های برنامه‌ریزی‌اش دیگر به

ادامه مطلب »

راهنمای پیدا کردن یک شغل خوب

شما پس از آنکه به سن جوانی می‌رسید طبیعتا دلتان می‌خواهد یک شغل آبرومند و پردرآمد داشته باشید. یا شما پارتی دارید یا ندارید. اگر دارید که هیچ، بلافاصله سر کار می‌روید. اما اگر پارتی ندارید کارتان سخت می‌شود. می‌توانید چند روز و یا حتی چند ماه غصه بخورید، اما

ادامه مطلب »

خداحافظ ای سخنران

در هر کشور رییس‌جمهور نقش مهمی دارد، یعنی این‌ جایگاه می‌تواند یک کشور را از فرش به عرش برساند و اگر مردم بدشانس باشند حتما این قدرت را دارد که همان کشور را از عرش به فرش برساند! حالا ما عرش خاصی هم نبودیم اما هر چه بود امید که

ادامه مطلب »

در سفر هم نمی‌شود دیگران را شناخت

در یک مهمانی با شایان آشنا شدم. پسر بدی نبود، ظاهری موجه داشت. در همان برخورد اول پیشنهاد داد که در یک بیزینس بزرگ شریکش شوم. پیشنهادش وسوسه‌‌انگیز بود اما من آدم ریسک‌پذیری نیستم. برای همین با خودم گفتم با یکی کارکشته مشورت کنم. آقای رضایی گزینه خوبی بود. پیرمردی

ادامه مطلب »

انتخابات در مدرسه ما

در مدرسه ما “مبصر ‌بودن” یک آرزو بود؛ چرا که مبصری امتیازات زیادی به همراه داشت. شما وقتی مبصر می‌شدی می‌توانستی دیر به مدرسه بیایی، به دیگران زور بگویی و حتی به مخزن گچ‌ها دسترسی داشته باشی. اما مبصرشدن به این سادگی‌ها نبود و باید همه دانش‌آموزانِ کلاس او را

ادامه مطلب »

قضاوت مسئولان بی‌کفایت ممنوع!

این خارجی‌ها خیلی زرنگ هستند؛ هر چیز خوب ما را به خودشان نسبت می‌دهند. از به نام زدن کشفیات و شهرهای مختلف ما تا تصاحب‌کردن نام و نشان بزرگان عرصه علم و هنر ما. از به روز شده‌های این دزدی‌ها، همین ماجرای ارزهای دیجیتال است. در واقع همان‌طور که می‌دانید

ادامه مطلب »

بازی مافیا و مردم

پیش‌نوشت: این یادداشت بر اساس بازی مافیا نوشته شده است. همه ماجراهای این داستان در کشوری خیالی به نام “هیچ‌لووِنی” اتفاق افتاده است. روز اول: مافیا بدون نشان‌دادن هویتشان نشسته‌اند و کسی آن‌ها را نمی‌شناسد. مردم، طرف مقابل مافیا هستند و قرار گذاشته‌اند که مافیا را پیدا کنند تا هیچ‌لوونی

ادامه مطلب »

شبکه‌های تلویزیون، از دیروز تا امروز

شما یادتان نمی‌آید اما نگارنده به یاد دارد که در گذشته ما فقط دو شبکه تلویزیونی داشتیم. شبکه یک و شبکه دو. تقریبا زمانی که همه تلویزیون‌ها سیاه‌ و‌ سفید بودند همین دو شبکه تلویویزیونی و رادیو، تنها سرگرمی ما بودند. طبیعتا ساعات زیادی، یا تلویزیون برنامه نداشت یا برفک

ادامه مطلب »

روز شمار یک روز تاریخی

یک سال مانده به انتخابات: حمید یک کودک کار است. او صبح تا شب در چهاراه‌های شهر گل می‌فروشد تا بتواند مخارج خانواده‌اش را تامین کند. حمید دوازده سال بیشتر ندارد. پدرش مدت‌هاست به علت بیماری در خانه است. مادرش هم با بافتن جوراب کاموایی بخشی از هزینه‌های زندگی را

ادامه مطلب »

قطعی اینستاگرام؛ بحران یا نعمت؟

چند ساعت اینستاگرام و واتساپ قطع شد؛ در مورد واتساپ که اعتراضی وجود نداشت چرا که این بنده خدا اصلا محبوبیت ندارد و بیشتر شبیه یک لکه ننگ در دامن فضای مجازی است که اگر نبود ظلم بر تلگرام، واتساپ هرگز فرصتی برای خودنمایی پیدا نمی‌کرد. اما اینستاگرام که قطع

ادامه مطلب »

فردای انتخابات

شاید فکر کنید مساله انتخابات تا روز رای‌گیری است و پس از انتخاب منتخبان فرآیند انتخابات تمام می‌شود؛ اما زهی خیال باطل! من هم مثل شما فکر می‌کردم اما متوجه شدم سخت در اشتباه هستم! چرا که به تازگی نامه‌ای از یکی از نمایندگان مجلس سنا در روم باستان کشف

ادامه مطلب »

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

معلم‌ها بسیار آدم‌های خوبی هستند در واقع آن‌ها هستند که به ما علم و دانش می‌آموزند. اگر کودکان را درخت‌های باغ زندگی بدانیم، معلم‌ها باغبانانی مهربان هستند که تلاش می‌کنند در کنار خانوده‌ها به کودکان کمک کنند تا به شکوفایی برسند. این‌ها را گفتم تا اعلام کنم نگارنده زاویه‌ای با

ادامه مطلب »

یک شهر پر از نامزد!

در زمان‌های خیلی دور پادشاهی بود که دختر بسیار زیبایی داشت. دختر او از کمالات و جمالات چیزی کم نداشت. دختر او مصداق عینی «آن‌چه خوبان همه دارند او یک‌جا دارد» بود. وقتی دختر پادشاه بزرگ شد برایش یک خواستگار آمد و چون موقعیت مالی، اجتماعی، فرهنگی و دیگر موقعیت‌هایش

ادامه مطلب »