از اینکه چه زمانی واژه روشنفکر به دایره لغات ما ایرانیها اضافه شد اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ البته در گذشته واژهای بوده است به نام “منورالفکر” به معنی کسی که فکرش روشن است. در گذشتههای دور چند نفری تلاش کردند فکرشان را روشن کنند به همین منظور تلاش کردند چراغی، فانوسی، شمعی در سر خود کار بگذارند که البته پرواضح است که به این مهم نائل نشدند؛ چرا که ساختار بدن انسان اینگونه بازیها را تاب نمیآورد. به هر روی در طول تاریخ واژه روشنفکر اختراع شد و تعدادی هم الحق والانصاف روشنفکر بودند و در واقع افق فکریشان روشن بود و به همه مسائل نگاهی روشن داشتند. در دوران اخیر هم به هر حال روشنفکرانی بودهاند؛ اما از یک جایی به بعد برخی از رفتارها و ژستها مترادف با روشنفکری شد. جماعت زیادی با این رفتارها و منشها تلاش کردهاند که بگویند: «من روشنفکرم! من روشنفکرم!» گام نخست روشنفکر شدن، ظاهر روشنفکری است. قبلترها کار ساده بود، یک موی بلند کافی بود اما حالا این ظاهر روشنفکری متنوع شده است؛ موی بلند، موی کوتاه، روی سیاه، گوشواره خاص، ابروهایی متفاوت، جواب است. اگر مویتان صاف است فِرَش کنید اگر فِر است صافش کنید. رنگ مویتان هم سبز باشد آبی باشد قرمز باشد خوب است. شلوارتان هم پاره باشد درجه روشنفکری شما را بالا میبرد. شلوارتان یا باید خیلی کوتاه باشد یا خیلی بلند؛ شلوار اندازه را علمای روشنفکری یک آنتی روشنفکری میپندارند! برای آنکه روشنفکر باشید نیاز نیست چندین و چند کتاب بخوانید، یک کتاب را ببینید و همان را هم نخوانید! بله نخوانید! چه کاری است که چشمان و فکر خود را برای خواندن چند ورق کاغذ خسته کنید؟! از کسی چند جمله از آن کتاب بشنوید و یا در اینترنت چند خطی از آن را بخوانید و سپس مستمر از نام آن کتاب در صحبتهای روزمره خود استفاده کنید. اگر نام این کتاب عجیب و غریب باشد خیلی خوب است. برای روشنفکر بودن شما حتما به یک یا چند بُت نیاز دارید. نویسندهای، بازیگری، شاعری، فیلسوفی، کسی که شما مریدش باشید. به شناخت خاصی هم از آن بت نیاز ندارید، ققط همه بدانند که شما بسیار او را دوست دارید. همیشه با پیشوند «عالیجناب»، «آقامون» و یا «خانممون» نامش را بر زبان بیاورید. با هر کسی گفتوگو میکنید یک جمله از بت مورد نظر بگویید و مثلا بگویید به قول آقامون فلانی! اینستاگرام ابزارِ به شدت خوبی برای ارائه روشنفکری است. رحم نکنید! افکار و عقاید خود را لحظهبهلحظه در مورد همهچیز ارائه کنید! اگر جملههای شما انگلیسی باشد که خیلی بهتر است! زبانهای دیگر اثرش خیلی هم بیشتر است. زبانتان هم خوب نیست اصلا نگران نباشید، گوگلترانسلیت به کمک شما میآید. برای روشنفکر بودن به رفتارهای خاص نیاز دارید. در اینترنت نحوه زندگی بُت یا بُتهایی که عرض شد را جستجو کنید و بعضی از رفتارهای آنها را الگوبرداری کنید. تلاش کنید رفتارهایی را تقلید کنید که سادهتر باشد و با روحیات شما سازگار باشد. به عنوان مثال اگر نویسنده یا فیلسوف مورد علاقه شما عادت داشته است که روزی پنج ساعت کتاب بخواند، روزی یک ساعت پیادهروی کند، روزی سه ساعت بنویسد و البته غذایش را با دست میخورده است، شما فقط غذای خود را با دست بخورید و به بقیهی کارهایش توجه نکنید. یکی را میشناسم که تا لِنگ ظهر میخوابد، غذایش را با دست میخورد، پیپ میکشد، آخرین کتابی که خوانده است کتاب آزمون آییننامه رانندگی است؟ موقع حرف زدن کلی واژه خارجی استفاده میکند. او با همین ویژگیها خیلی خیلی هم روشنفکر است! یکی از مهمترین نشانههای روشنفکری تعریف شما از آزادیست؛ شما با عرف و قانون کاری نداشته باشید، هر کاری دلتان خواست انجام دهید و بگویید من روشنفکرم که اینگونه هستم! حتی میتوانید در ظاهر خود را آدم موجهی جلوه دهید و در خفا آن کار دیگر کنید! روشنفکر بودن ویژگیهای دیگری هم دارد که در این مقال نمیگنجد. در پایان نگارنده تاکید میکند که داشتن هر یک از این ویژگیها به منزله روشنفکرِ واقعی نبودن نیست. دوستی دارم که کمی قسمت زانوی شلوارش پاره است اما به شدت روشنفکر است و دوست دیگری هم دارم که موهایش بنفش و صورتی است اما به گمان من او یک روشنفکر واقعی است. روی سخنم با آنانی است که برای روشنفکر شدن فقط به ظاهر توجه میکنند.
شهر دوستدار کودک؛ شهر آرزوهای «الیور توئیست»
الیور توئیست روزهای سختی را سپری میکرد؛ نوانخانهای سرد و تاریک محل زندگیاش بود و لباسی مندرس به تن داشت. الیور به آینده امیدوار بود