سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

خارجیِ خارجیِ خارجی!

ما یک همسایه داریم به نام کتی‌خانم؛ این کتی‌خانم همسایه خوبی است، اما خیلی خارجی‌ست. یعنی خارج را بسیار دوست دارد. خودش آبا اجدادی ایرانی است، البته به گفته خودش پدرِ پدربزرگش یک سفر یک هفته‌ای به بادکوبه داشته است. کتی‌خانم به نظر خودش خیلی خارجی است، کلا هر چه بگویی یک چیزی خارجی می‌گوید و بسیار بسیار به دنبال برندهای خارجی است. حتی جوراب هم می‌خواهد بخرد در سراسر شهر می‌گردد تا یک جوراب خارجی پیدا کند. او در خانه‌اش یک فرش هم ندارد چرا که فرش خارجی پیدا نکرده است و همه خانه‌اش را موکت خارجی کرده است. همسرش آقا حشمت بنده خدا شبیه همسرش نیست اما عشق حکم می‌کند به عقاید کتی‌خانم احترام بگذارد و بگوید چشم. کتی خانم دوست دارد همسرش را دَنی صدا کنند. ما که می‌دانیم او دنی نیست و یک آقا حشمت کلاسیک است اما مجبوریم او را آقا دنی صدا کنیم. اگر گذرتان به خانه آنها بیفتد با کلکسیون اجناس خارجی آشنا می‌شوید. ایدئولوژی او این است که هر چیزی خارجی‌اش خوب است… باری، پس از سال‌ها تلاش و کوشش، آقا دنی توانست هزینه یک سفر خارجی را تهیه کند. از سه ماه مانده به این سفر کتی‌خانم چندین و چند “گودبای‌پارتی” ترتیب داد و به بهترین شکل ممکن این سفر خارجی را پرزنت کرد… به سفر رفتند و از بد روزگار در بخشی از سفر که با یک کشتی تفریحی انجام می‌گرفت، در یک جزیره آدم‌خوارها گرفتار شدند. چند روزی کتی‌خانم و آقا دنی به گریه و زاری پرداختند اما چاره‌ای نبود جز خورده‌شدن! روز موعود فرا رسید و وقتی می‌خواستند کتی‌خانم را در دیگ آب‌جوش بیندازند او فریاد زد که من فقط در یک دیگ خارجی باید پخته شوم و تن به این خفت نمی‌دهم! هر چقدر آدم‌خوارها گفتند که اینجا خود خارج است، کتی‌خانم مقاومت کرد که پس گارانتی لِیبِل این دیگ کجاست؟! بیچاره آدم‌خوارها رفتند و از جزیره همسایه یک دیگ خارجی به امانت گرفتند. کتی‌خانم را در دیگ گذاشتند و زیر دیگ را روشن کردند. کتی‌خانم شروع کرد به سلفی گرفتن و در فیلمی که به قول خودش برای آیندگان ضبط می‌کرد اعلام کرد در یک دیگ خارجی پخته شده است! در حال پخته شدن متوجه شد آدم‌خوار چیزی در دیگ می‌ریزد و وقتی فهمید نمک است فریاد زد که لطفا نمک خارجی! آدم‌خوار هر چه خواهش کردند که بیا و همین نمک معمولی را قبول کن، کتی‌خانم بر مواضع خودش پافشاری کرد! کتی‌خانم را از دیگ درآوردند و وقتی چند روزی دنبال نمکی با برند خارجی گشتند و پیدا نکردند عطای کتی خانم را به لقایش بخشیدند و او را رها کردند! شاید فکر کنید آقا دنی همچون کتی‌خانم آزاد شد و آنها سال‌های سال با خوبی و خوشی زندگی کردند اما سخت در اشتباهید! چرا که کتی‌خانم خیلی دوست داشت که همسرش خیلی خارجی باشد برای همین از آدمخوارها خواست که آقا دنی را در همان جزیره دورافتاده نگه داردند، چرا که کتی ‌خانم می‌خواست آقا دنی، رابینسون کروزوئه باشد و چندین سال در جزیره‌ای دورافتاده گم شود و کتی‌خانم بتواند در همه این سال‌ها همه جا کلاس بگذارد که همسرش رابینسون کروزوئه زمان است!

گزیده ای از نوشته ها

پیامکی که سرنوشت را تغییر نداد…!

نیما و مریم بسیار همدیگر را دوست داشتند و قرار ازدواج گذشته بودند. آن دو بسیار با هم تفاهم داشتند و خوشبختی بین آن‌ها جاری

دستان پینه‌بسته، شهر بی‌رحم

اوستا حمید، علی آقا، مشدی نعمت، حامد کاشی‌کار، رحمان و چندین نفر دیگر در دور میدان ایستاده‌اند و منتظر. یکی استاد بنایی است و یکی