سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

سرنوشت یک شهر

آقای «قاف» یک راننده تاکسی است. او چند روز پیش مسافری را سوار کرد و چون مسافر روی ویلچر بود و بنا بود ویلچرش را در صندوق عقب ماشین بگذارد، آقای قاف دو هزار تومان بیشتر کرایه گرفت… خانم «سین» خیاط است. او مدتی پیش یک پارچه ارزان‌قیمت را به جای پارچه‌ای نفیس به یک مشتری فروخت… خانم «ح» مدیر یک واحد از سازمانی بزرگ است. خانم ح خوب حرف می‌زند اما چندان کار نمی‌کند. او نقص‌های خود را گردن کارمندهایش می‌اندازد… آقای «ص» یک خبرنگار است. او چندان در کارش صداقت ندارد. چیزی که مدیرانش به او حقوق می‌دهند تا بگوید را می‌نویسد… آقای «ث» میوه‌فروش است. او به گران‌فروشی شهره است… خانم «شین» یک بازیگر بسیار معروف است. او در خانه گران‌قیمتش در شمال شهر می‌نشیند، خاویار می‌خورد و هر شب از فقر می‌نالد… آقای «ب» بیکار است. در واقع تنبل است و دل به کار نمی‌دهد… آقای «ت» یک تهیه‌کننده سینما است. او از بازیگرهای تازه‌کار پول زیادی می‌گیرد و به آن‌ها نقش کوچکی می‌دهد… خانم «ذ» رییس یک بانک است. او به آشناهایش به راحتی وام چندصد میلیونی می‌دهد اما به مردم عادی به بهانه نداشتن بودجه، وام نمی‌دهد… آقای «ط» یک معلم است. او تقریبا هرگز کتاب نمی‌خواند. او هر شب مطالبی را از اینستاگرام پیدا می‌کنند و فردا همان‌ها را به خورد دانش‌آموزانش می‌دهد… خانم «لام» آشغال‌های خانه‌اش را در کوچه رها می‌کند… آقای «کاف» یک کاسب است. او اگر روزی پنجاه‌وسه عدد دروغ نگوید روزش شب نمی‌شود… آقای «پ» یک آهنگساز است. او آهنگ‌های خارجی را کپی می‌کند و به نام خودش منتشر می‌کند… خانم «ع» یک سخنران مشهور است. او چیزهایی در سخنرانی‌هایش می‌گوید که به آنها اعتقادی ندارد… آقای «خ» یک موسسه خیریه تاسیس کرده است. او در پوشش این کار، پول‌شویی می‌کند… اگر این‌ها در یک شهر زندگی کنند و مسئولان آن شهر هم در زمینه اختلاس و پایمال‌کردن حق مردم و بی‌توجهی به آنها کوشا باشند، سرنوشت آن شهر چه می‌شود؟

روزنامه ولایت – اردیبهشت ۱۴۰۰

گزیده ای از نوشته ها

پیامکی که سرنوشت را تغییر نداد…!

نیما و مریم بسیار همدیگر را دوست داشتند و قرار ازدواج گذشته بودند. آن دو بسیار با هم تفاهم داشتند و خوشبختی بین آن‌ها جاری

دستان پینه‌بسته، شهر بی‌رحم

اوستا حمید، علی آقا، مشدی نعمت، حامد کاشی‌کار، رحمان و چندین نفر دیگر در دور میدان ایستاده‌اند و منتظر. یکی استاد بنایی است و یکی