سرزمین واژه های مرتضی رویتوند

حسن‌آباد یا احدآباد؟

در سال‌های دور شهری بود به نام حسن‌آباد که مردمانش با خوبی و خوشی کنار یکدیگر زندگی می‌کردند؛ البته مدیریت شهر با مشکلات زیادی همراه بود که شرح آنها در این مقال نمی‌گنجد.

باری، در حسن‌آباد نام همه شهروندان حسن بود و برای تمیزدادن این حسن‌ها از پیشه آنها استفاده می‌شد. مثلا حسنِ نجار، حسنِ کشاورز، حسنِ بیل‌فروش، حسنِ شمارنده درخت‌های بلوار حسن، حسنِ همسایه، حسنِ نجار، حسنِ خواستگار دخترِ حسن کشاورز، حسنِ پسر حسنِ شمارنده درخت‌های بلوار حسن و حتی حسنِ بیکار.

طبیعتا نام حسن‌آباد هم برگرفته از نام همه این‌ حسن‌ها بود. شاید وجود این همه حسن برای شهروندان سخت بود اما آنها دیگر با این همه نام حسن کنار آمده بودند. تا آنکه مدیران شهر تصمیم گرفتند چندین احد به شهر اضافه کنند تا با کمک این احدها شهر بهتری داشته باشند که البته این فکر بسیار خوبی بود و شهروندان حسن‌آباد هم می‌دانستند با آمدن این احدها، حسن‌آباد سریع‌تر پیشرفت می‌کند.

خلاصه چندین احد وارد شهر شدند و پیشه‌هایی انتخاب کردند؛ شدند احدِ نقاش، احدِ آرایشگر، احدِ خواننده، احدِ فروشنده پوسترهای احدِ خواننده و احدهایی دیگر. کمی که گذشت مدیران شهر چندین احد دیگر را هم وارد شهر کردند که این هم ایده بدی نبود.

مدیران شهر کم‌کم احدهای بیشتری وارد شهر کردند. مشکل از آنجا شروع شد که به عنوان مثال سه احدِ نجار وارد شهر شدند و دیگر جایی برای حسنِ نجار نبود و حسنِ نجار مجبور شد از حسن‌آباد برود. مدیران شهر همین‌طور بی‌هیچ برنامه‌ای احد وارد کردند و حسن‌ها یک به یک از حسن‌آباد رفتند.

کمی بعد مدیران شهر هم که همه حسن‌ بودند جای خود را به احدهای مختلف دادند. پس از چند سال حسن‌آباد خالی از هر حسنی شده بود و در همان سال‌ها، احدها نام حسن‌آباد را به احدآباد تغییر دادند.

مرتضی رویتوند / روزنامه ولایت

گزیده ای از نوشته ها

پیامکی که سرنوشت را تغییر نداد…!

نیما و مریم بسیار همدیگر را دوست داشتند و قرار ازدواج گذشته بودند. آن دو بسیار با هم تفاهم داشتند و خوشبختی بین آن‌ها جاری

دستان پینه‌بسته، شهر بی‌رحم

اوستا حمید، علی آقا، مشدی نعمت، حامد کاشی‌کار، رحمان و چندین نفر دیگر در دور میدان ایستاده‌اند و منتظر. یکی استاد بنایی است و یکی