شمالغربی یا جنوبشرقی؛ مسئله این است!
سالها پیش در کشوری که هیچوقت نخواست نامش فاش شود، مردمانش با خودشان فکر کردند که نمیشود همه کارهای جاری کشور را خودشان انجام دهند؛
سالها پیش در کشوری که هیچوقت نخواست نامش فاش شود، مردمانش با خودشان فکر کردند که نمیشود همه کارهای جاری کشور را خودشان انجام دهند؛
یک روز صبح با صدای گوینده رادیو که میگفت: «صبح زیبای شما بخیر ای هموطن» از خواب برخاستم. چند متن انگیزشی هم در اینستاگرام خواندم
آقاسیاوش کارمند یک شرکت معتبر بود؛ یک شرکت بزرگ با تعداد زیادی کارمند. برای آقاسیاوش و همکارانش اوضاع خوب بود. حقوق و مزایایی مناسب و
دادگاه تشکیل شد. متهم، آقای اندروید بود. متهم را به جایگاهش بردند. قاضی، «سیستم عامل داس» بود که داسی هم در دست داشت و گاهی
چنین روایت کردهاند در زمانهایی نه چندان دور، در کشوری، مردم به دنبال مسئولی میگشتند که بتواند آن کشور را از سختی و رکود اقتصادی
من یک خودروی افسرده هستم. اینکه چه کسی مرا اختراع کرد؛ یادم نیست. اینکه نامم چیست را نمیتوانم بگویم؛ در واقع اگر نامم را فاش
سلام. بله، من یک فیش هستم. البته اشتباه نکنید، ماهی نیستم که در آن صورت میگفتم: «آی اَم اِ فیش». من یک فیش کاغذی هستم.
در یکی از روزهای زمستانی وارد شهر قزوین شد. قزوین ۹۷؛ خیابانها شلوغ بود و مردم در حال رفتوآمد بودند. در این شلوغی کسی حواسش
در زندگی پیشرفت کردن و موفقشدن خوب است و اساسا ما در زندگی تلاش میکنیم. هر چه بیشتر پیشرفت کنیم، راههای پیشرفت هم زیادتر میشود.
چندی پیش آماری منتشر شد که در آن ایران جزو کشورهای برتر در زمینه شادی نبود. یعنی ایران خیلی کشور شادی نیست؛ البته شما میدانید
در یکی از روزهای زمستانی وارد شهر قزوین شد. قزوین ۹۷؛ خیابانها شلوغ بود و مردم در حال رفتوآمد بودند. در این شلوغی کسی حواسش
یک روز با هم به کافهای خلوت برویم. من اینسوی میز تو آن سوی میز. من برای خودم قهوه فرانسه سفارش بدهم تو هم… تو