من مرتضی رویتوند هستم. نویسنده و روزنامهنگار. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی. سالهاست داستان مینویسم. بیشتر طنز و بیشتر برای روزنامهها. چند فیلم کوتاه هم ساخته ام البته به صورت کاملا تجربی.
چندین جایزه هم در زمینه نویسندگی دارم.
سه کتاب هم تا حالا منتشر کردهام:
بیحوصلگی (داستانک)
صندلی شماره هفتصدوپنجاهوپنج (شعر مینیمال)
زرافهبودن یا زرافهنبودن؟ (یادداشتهای طنز)
هر چه فکر کردم بیشتر از این نمیدانم از خودم چه بگویم. انگار همه من در نوشتههای من است.
پاسداشت چوپان دروغگو
چوپان دروغگو را به یک مراسم باشکوه با حضور برترین دروغگویان دعوت کردند. چوپان دروغگو به عنوان مهمان ویژه دعوت شده بود تا پاسداشتی باشد بر یک عمر دروغگویی او.
سختترین شغل دنیا
پس از کار کردن در معدن، سختترین شغل دنیا، نگارش طنز در شرایط کنونی است! شاید این موضوع دور از ذهن باشد ولی واقعیت همین است که عرض شد. اینکه
راهکاری برای همه جرمها
در زمانهای قدیم در شهر کوچکی در یک جای دورِ دور، ماجرای جالبی اتفاق افتاد. در این شهر یک دزدی کوچک اتفاق افتاد، در واقع چند لیوان از کافهای دزدیده
شغل متفاوت
احمد همسایه دیوار به دیوار ما بود و همبازی من در دوران کودکی. دوران کودکی من و احمد به بازی در کوچه پسکوچههای شهر گذشت. اما دست سرنوشت ما را
چند روایت از عشق
یکم از بلندترین کوه سرزمینشان بالا رفت، تقریبا یک سال و بیست روز در راه بود، در میان غاری مخوف، الماس معروف را یافت و بر روی آن نوشت: «سنگیخاتون
بعضیها
در ابتدا برگ بود و پس از آن پوست حیوانات و سرانجام رسیدیم به لباسهای امروزی. گذشت و گذشت تا اینکه کرونا شد مهمان ناخوانده ما و ماسک هم شد