من مرتضی رویتوند هستم. نویسنده و روزنامهنگار. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی. سالهاست داستان مینویسم. بیشتر طنز و بیشتر برای روزنامهها. چند فیلم کوتاه هم ساخته ام البته به صورت کاملا تجربی.
چندین جایزه هم در زمینه نویسندگی دارم.
سه کتاب هم تا حالا منتشر کردهام:
بیحوصلگی (داستانک)
صندلی شماره هفتصدوپنجاهوپنج (شعر مینیمال)
زرافهبودن یا زرافهنبودن؟ (یادداشتهای طنز)
هر چه فکر کردم بیشتر از این نمیدانم از خودم چه بگویم. انگار همه من در نوشتههای من است.
امید برای یکی بهتر
آقاسیاوش کارمند یک شرکت معتبر بود؛ یک شرکت بزرگ با تعداد زیادی کارمند. برای آقاسیاوش و همکارانش اوضاع خوب بود. حقوق و مزایایی مناسب و درخور. تا اینکه طی چند
اندروید را ممنوعالکار کنید!
دادگاه تشکیل شد. متهم، آقای اندروید بود. متهم را به جایگاهش بردند. قاضی، «سیستم عامل داس» بود که داسی هم در دست داشت و گاهی برای آرامکردن جَو دادگاه بر
به دنبال مسئول
چنین روایت کردهاند در زمانهایی نه چندان دور، در کشوری، مردم به دنبال مسئولی میگشتند که بتواند آن کشور را از سختی و رکود اقتصادی و رکودهای دیگر نجات دهد.
من یک خودروی افسرده هستم
من یک خودروی افسرده هستم. اینکه چه کسی مرا اختراع کرد؛ یادم نیست. اینکه نامم چیست را نمیتوانم بگویم؛ در واقع اگر نامم را فاش کنم تحت پیگرد قانونی قرار
من یک فیش هستم
سلام. بله، من یک فیش هستم. البته اشتباه نکنید، ماهی نیستم که در آن صورت میگفتم: «آی اَم اِ فیش». من یک فیش کاغذی هستم. درواقع یک فیش حقوق. البته
پیرمردی از سرزمین واژههای آشنا
در یکی از روزهای زمستانی وارد شهر قزوین شد. قزوین ۹۷؛ خیابانها شلوغ بود و مردم در حال رفتوآمد بودند. در این شلوغی کسی حواسش به پیرمردی با کتی قهوهای، عینکی