من مرتضی رویتوند هستم. نویسنده و روزنامهنگار. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی. سالهاست داستان مینویسم. بیشتر طنز و بیشتر برای روزنامهها. چند فیلم کوتاه هم ساخته ام البته به صورت کاملا تجربی.
چندین جایزه هم در زمینه نویسندگی دارم.
سه کتاب هم تا حالا منتشر کردهام:
بیحوصلگی (داستانک)
صندلی شماره هفتصدوپنجاهوپنج (شعر مینیمال)
زرافهبودن یا زرافهنبودن؟ (یادداشتهای طنز)
هر چه فکر کردم بیشتر از این نمیدانم از خودم چه بگویم. انگار همه من در نوشتههای من است.
ماجرای پژمان و عشق و بیماریهای روانی
دوستی داریم به نام پژمان. چند ماه پیش ناگهان عاشق شد. در واقع همه ما را به رستورانی دعوت کرد و اعلام کرد با دختری به نام میترا که روانشناس
همه ما داناها
ما مردم دانایی هستیم؛ تقریبا همهچیز را میدانیم، درستتر آن است که بگویم ما همه مشکلات و مسائل کشور را میدانیم. ما در برخی موارد حتی از مسئولان و مدیران
گزارشی از یک نشست خبری بسیار بسیار متفاوت در روز خبرنگار!
چند روز پیش در یک شهر که نخواست و ما هم نمیخواهیم نامش فاش شود مراسم تجلیل از خبرنگاران برتر شهر برگزار شد. تقریبا شصتوهشت درصد زمان مراسم به سخنرانی
یک روز از برابری حقوق زن و مرد
سخنرانیاش تمام شد و سالن سخنرانی را ترک کرد. موضوع سخنرانیاش «برابری حقوق زن و مرد» بود. تقریبا یکساعت و نیم در مورد حقوق زنان در جامعه صحبت کرده بود
نگاهی به زندگی نون.کاف، مادرِ کمپین ایران
نون.کاف شنبه صبح که از خواب برخاست نگاهی به ساعت کرد و با دیدن ساعت هفت صبح با خودش گفت: «واقعا شنبه صبح، بسیار دردناک است» او تلفن همراهش را
ستارههای پولی تلویزیون
سالها پیش در یکی از کشورهایی که نخواست نامش فاش شود، یکی را به عنوان مدیر یک شبکه تلویزیونی انتخاب کردند. فرآیند انتخاب مدیر در آن کشور اصلا پیچیده نبود،